
کتاب هرچه باداباد اثر استیو تولتز از نشر چشمه
مهی را تصور کنید که از دریا به خشکی می خزد، منتها کاملا سیاه. حالا آن مه سیاه را تصور کنید که درون تان می شکفد. حالا فکر کنید که جا عوض کردن با یک سایه ممکن است چه حسی داشته باشد. حالا قلب تان را تجسم کنید که آرام آرام از ضربان می افتد. حالا تصور کنید گیاهی هستید در لحظه ی ریشه کن شدن. بعد از آن خیال کنید سپیده دمی هستید معکوس و ریه های تان اتم به اتم محو می شود و سرتان ذره ذره در دریایی از گل فرو می رود. حالا سکوتی سهمگین و همه جانبه را به خیال خود راه بدهید. سخت است به کلام درآوردنش، ولی متوجه می شوید که همه ی این ها به کدام سو می رفت و کار به کجا ختم شد. خواننده، من مردم. (-از متن کتاب-)
هر چه باداباد سومین رمان استیو تولتز است. پس از جزء از کل و ریگروان، که به ترتیب دربارهی ترس از مرگ و ترس از زندگی بودند، تولتز در هر چه باداباد، با الهام گرفتن از مفهوم رجعت ابدی نیچه، یک دنیای اخرالزمانی سخته که در آن آدمها، غرق در حسرت آنچه از کف دادهاند، به دام چرخهی بی پایان زندگی افتادهاند و دنبال راه خلاصی میگردند
کتاب تٲملی است بر تولد و زندگی و هرچه در فاصلهی این دو اتفاق میافتد. او دنیای پس از مرگ میآفریند که بیشتر سٶال طرح میکند تا پاسخ سٶالات را بدهد. هر چه باداباد رمانی است پُرکشش، خلاقانه و ، مانند دو رمان قبلی نویسنده ، بیاندازه تفکر برانگیز.
فروشگاه اینترنتی مسترکتابز